English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4026 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to go one better U برکسی پیش دستی کردن روی دست کسی رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to take vengeance on a person U تلافی برکسی دراوردن
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
manual U دستور رزمی دستی سیستم دستی
craft revolving fund U حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
to cut out U بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
forestalled U پیش دستی کردن بر
bear hugs U دو دستی بغل کردن
lubber U خام دستی کردن
get round U پیش دستی کردن بر
hand plane U رنده کردن دستی
rough draw U سر دستی طرح کردن
hand advance U میزان کردن دستی
bear hug U دو دستی بغل کردن
forestalls U پیش دستی کردن بر
forestall U پیش دستی کردن بر
circumvent U باحیله پیش دستی کردن
circumvented U باحیله پیش دستی کردن
circumventing U باحیله پیش دستی کردن
automatize U خودکار کردن یک وسیله دستی
circumvents U باحیله پیش دستی کردن
score off a person U بر کسی پیش دستی کردن
score a person U بر کسی پیش دستی کردن
jackhammer U مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
craft reimbursable supply U اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
carding brush U شانه حلاجی یا کیله جهت موازی کردن الیاف به روش دستی
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
boot out <idiom> U اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
wheelbarrows U با چرخ دستی یا چرخ خاک کشی حمل کردن
wheelbarrow U با چرخ دستی یا چرخ خاک کشی حمل کردن
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
slant U کج رفتن کج کردن
slanted U کج رفتن کج کردن
slants U کج رفتن کج کردن
to take a walk U گردش کردن یا رفتن
to start [for] U شروع کردن رفتن [به]
mopping up U پاک کردن رفتن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
duckings U زیر اب رفتن غوض کردن
to push off U شروع کردن بیرون رفتن
to go on U جلوتر رفتن سلوک کردن
ducks U زیر اب رفتن غوض کردن
put off U تاخیر کردن طفره رفتن
ducked U زیر اب رفتن غوض کردن
duck U زیر اب رفتن غوض کردن
pierce U رخنه کردن فرو رفتن
get off U روانه کردن عقب رفتن از
pierces U رخنه کردن فرو رفتن
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
to go along U همراه رفتن همراهی کردن
walks U گردش کردن پیاده رفتن
walked U گردش کردن پیاده رفتن
get on U پیش رفتن کار کردن
walk U گردش کردن پیاده رفتن
set on U پیش رفتن حمله کردن
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
drift U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
bypass U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
drifts U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
fluctuates U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
bypassing U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
fluctuated U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
bypasses U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
drifted U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
bypassed U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
fluctuate U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
drifting U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
to go places U گردش کردن [رفتن به جاهای دیدنی]
wastes U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
waste U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
nose dive U ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
marches U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marching U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marched U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
march U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
tramp U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to abscond [from] <idiom> U ناگهان ترک کردن [در رفتن ] [اصطلاح مجازی]
tramps U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
seesaw U بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
sinuating U حرکت کردن به طور قیقاجی قیقاج رفتن
tramped U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
lead the way <idiom> U جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
turn out <idiom> U بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
To quicken ones pace . U قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
extend U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extends U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
palmar U کف دستی
hand made U دستی
handy U دستی
hand held U دستی
left handedness U چپ دستی
levorotation U چپ دستی
manual U دستی
handier U دستی
single-handed U یک دستی
ready use U دم دستی
portable U دستی
handmade U دستی
handiest U دستی
bellows U دم دستی
three handed U سه دستی
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
to walk the chalk U بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
gaucherie U خام دستی
hand cart U ارابه دستی
foozle U خام دستی
hand cart U چرخ دستی
hand compaction U توپرسازی دستی
hand compaction U تراکم دستی
hand crane U جرثقیل دستی
fly sheet U اعلانات دستی
line hand U دستی که نخ را می کشد
fly bill U اگهی دستی
tin snips U قیچی دستی
nimble fingers U چابک دستی
nattiness U زبر دستی
go devil U ارابه دستی
fly bill U اعلان دستی
hand augger U مته دستی
alggardness U کند دستی
hand cable winch U جراثقال دستی
hand power winch U جراثقال دستی
hand brake U ترمز دستی
light fingers U چابک دستی
manual operation U عمل دستی
manual operation U عملیات دستی
manual pinion shift U استارت دستی
manual ringing U زنگ دستی
manual skill U مهارت دستی
manual skills U مهارتهای دستی
manula shifting U اتصال دستی
stick shift U دندهی دستی
stick shifts U دندهی دستی
sub-machine gun U تیربار دستی
handbills U اگهی دستی
sub-machine guns U مسلسل دستی
handbill U اگهی دستی
sub-machine guns U تیربار دستی
staff gauge U اشل دستی
cane U چوب دستی
caned U چوب دستی
manual labour U امضای دستی
long bow U کمان دستی
smack U کف دستی زدن
smacked U کف دستی زدن
smacks U کف دستی زدن
manually U بصورت دستی
made ground U خاک دستی
side board U میز دم دستی
hang-gliding U گلایدر دستی
handbags U کیف دستی
right handedness U راست دستی
handbag U کیف دستی
manual adjustment U تنطیم دستی
manual control U کنترل دستی
manual controller U نافم دستی
manual cutout U افتامات دستی
manual exchange U مرکز دستی
manual input U ورودی دستی
mill file U سوهان دستی
canes U چوب دستی
caning U چوب دستی
hand tool U ابزار دستی
hand saw U اره دستی
hand roller U غلطک دستی
hand receipt U رسید دستی
hand reamer U کوبه دستی
hand organ U ارگ دستی
hand operated chuck U سه نظام دستی
hand molding shop U قالبریزی دستی
hand molding U قالبریزی دستی
hand mill U اسیاب دستی
sub-machine gun U مسلسل دستی
hand lade U پاتیل دستی
hand held computer U کامپیوتر دستی
hand grenade U نارنجک دستی
portable drill مته دستی
hand drill مته دستی
hand torch U مشعل دستی
hand vise U گیره دستی
gimlets U مته دستی
gimlet U مته دستی
adeptly U زبر دستی
adeptness U زبر دستی
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1لطفا بیاین دنبالمون
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com